نمک در نمکدان شوری ندارد…

دل من طاقت دوری ندارد!!!
دل من طاقت دوری ندارد!!!

یادش بخیر آخرای سال، همین موقع‌ها، تو مدرسه دفترچه خاطرات قفل‌دارامون رو می‌آوردیم دوستامون برامون یادگاری بنویسن. اینکه تاکید داشتیم دفترچه قفل‌دار برامون بخرن هنوز برام سواله، انگار ادامه فرمول‌های انیشتین ثبت شده باشه اون تو … چیزایی که تا این لحظه پیدا کردم:

“نمک در نمکدان شوری ندارد، دل من طاقت دوری ندارد”

  1. چرا نمک باید در نمکدان شور نباشه؟ بنظرم شاعر میخواسته اوج ناامیدی از کلمات برای بیان دلتنگی رو تو همین یه بیت بیان کنه.

“قوری ز قلم ، قلم ز قوری، تو عشق منی گوگوری مگوری”

2. شما ببین چه شاعرانه، با واج‌آرایی، ما به هم ابراز علاقه می کردیم اون زمونا 🙂

” گل سرخ و سفید و ارغوانی، فراموشم نکن تا می‌توانی”

3. اینجا دست طرف‌مونو برای اینکه ما رو فراموش نکنه باز گذاشتیم. شاعر به درستی تو مصرع دوم به زبون بی‌زبونی داره اشاره می‌کنه به این موضوع که تا جایی که تونستی و در توانته منو یادت باشه و میدونه بالاخره یه روزی فراموش میشه.

“ای گل ریشه ریشه، دوستت دارم همیشه”

4. یعنی ما رفیقمون اگه ریش‌ریش و پاره هم می‌شد، دوستش داشتیم و مث این سریالای جم سریع نمی‌رفتیم خیانت کنیم به دوستی پاکمون!

“اتل متل یه گلدون، فرستادم براتون – گل نداره ببخشید، شما بشید گل اون”

5. اینجور وقتا دیگه خانواده، ما رو تحت فشار قرار میداد که هووووی چه خبره، برا آدمی که ریش‌ریش و پاره‌س و دو روز دیگه تو رو یادش میره چرا باید هم گل بخری هم گلدون؟!!! برو بنویس خودت گلی و قال قضیه رو بکن.

” اگر گفتی که من بدخط نوشتم، به قرآن مجید تند تند نوشتم”

6. نمیدونم چرا تو خاطره‌نویسی هرچی هم تلاش می‌کردیم خوش‌خط بنویسیم بازم باب‌طبع نبود. اینه که متوسل به قسم خوردن می‌شدیم.

” اگه گفتن رفیقا در چه حالن، بگو درکنج کوچه چشم انتظارن”

7. این دیگه اوج سیاست‌مون بود برا وقتایی که می‌خواستیم زنگ آخر دم مدرسه دعوا کنیم. تو دفترش این بیت رو می‌نوشتیم که تا عمر داره و این متن رو میخونه بدونه چقد از چهره نکبتش بدمون میاد درحالی‌که اگه مامانش دید و خوند، داستان نشه برامون!

شما چیا یادتون میاد از اون دوران؟! بنویسید برام دور هم بخندیم 🙂

نویسنده مطلب: Nolifar

منبع مطلب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.