داستان ساخته شدن سروده افغانی بیا بریم به مزار مُلاممَدجان
درحدود ۸۵۰ خ در دوره حکومت سلطان حسین بایقرا تیموری، در هرات که زادگاه سلطان بود و پایتخت تیموریان، مدارس متعددی تاسیس شد و جوانانی از سراسر قلمرو تیموریان جهت فراگیری علوم و فنون به این مدارس آمدند.
.
سلطان حسین بقدری به این مدارس توجه داشت که هرساله مبالغی از خزانه را به ازدواج دانش آموختگان برگزیده اختصاص میداد.
.
جوانی با نام ملامحمد که در یکی از مدارس هرات مشغول تحصیل بود همه روزه بعد از کلاس، تا چشمه قلمفور که در همان نواحی و در کنار آرامگاه جامی شاعر مشهور بود، رفته و در آنجا درسهای خود را مرور میکرد.
.
عایشه دختر سیفالدین میرزا یکی از کارگزاران دربار سلطان حسین، در یکی از همین روزها با جمعی دیگر از دختران جهت برداشتن آب به کنار چشمه قلمفور میروند. باد روسری عایشه را از سرش جدا کرده و به نزدیکی ملامحمد میاندازد. عایشه به دنبال روسریاش با ملامحمد چشم در چشم میشود و هر دو دلباخته یکدیگر میگردند.
.
ملامحمد، عایشه را از پدرش خواستگاری میکند. اما از آنجا که سیفالدین میرزا جزو عوامل درباری بود و ملامحمد هم جوانی بیچیز، این وصلت سر نمیگیرد و خانواده عایشه دست رد بر سینه ملامحمد میزنند.
.
به باور برخی آرامگاه علی بن ابی طالب امام اول شیعیان در مسجد کبود در مزارشریف افغانستان است و نه در نجف. این دو عاشق دلشکسته نذر میکنند که اگر ازدواجشان میسر شد مدتی به این مسجد رفته و آرامگاه امامشان را خاکروبی نمایند.
.
روزها میگذرد و هجر یار، دختر و پسر را بیتاب و غمگین میکند. پس از مدتی عایشه از سوز عشق و درد فراق شعری میسراید و آنرا هرروز بر سر چشمه زمزمه میکند.
بیا بریم به مزار مُلاممَدجان
سَیلِ گُلِ لالهزار با ما دلبرجان
به دربار سخیجان گله دارم
یخن پاره ز دست تو نگارم
سَیل=دیدن
سخی = بخشنده
گله = شکایت
یخن = یقه، گریبان
.
روزی عایشه با حالی نزار درکنار چشمه مشغول خواندن سرودهاش بود که امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین با جمعی از درباریان از آنجا میگذشت. وزیر صدای غمگین دخترک را میشنود و به سمتش میرود و قول میدهد که اگر عایشه حقیقت را بگوید به او کمک نماید. عایشه ابتدا از روی شرم پاسخی نمیدهد اما وقتی محبت پدرانه امیر علیشیر را میبیند لب به سخن باز کرده و درد خود را به وزیر میگوید و درمان میجوید.
.
روز بعد وزیرِسلطان بعنوان پدر ملامحمد به منزل سیفالدین رفته و عایشه را خواستگاری میکند. سیفالدین به احترام وزیر میپذیرد و وزیر نیز تمام مخارج ازدواج و عروسی این دوجوان را متقبل میگردد.
.
منابع
موسیقی و تئاتر در هرات،نصرالدین سلجوقی
تاریخ هرات درعهد تیموریان،طبیبی